عسلویه؛
از اردوگاه های اجباری کار هیتلر
تا اردوگاه های اجباری کار جمهوری اسلامی
تنظيم و تلخيص :على طاهرى

توضيح، گفتگوى زير با يک کارگر متخصص با هدف انتشار در يک نشريه کارگرى در ايران تهيه شده است. اين گفتگو توسط على طاهرى براى نشريه يک دنياى بهتر تنظيم و تلخيص شده است.

در سالهاى اخير بيش از پيش نام علسویه تکرار ميشود و توجه برمى انگيزد. عسلویه دهکده ایست نزدیک دریا، و در ٢٧۶ کیلومتری جنوب شرقی بوشهر و ۵٧٠ کیلومتری غرب بندر عباس واقع شده است. در کوتاه ترین کلام عسلویه با ارائه تسهیلاتی برای سرمایه گذاری همچون معافیت گمرکی و مالیاتی، تسخیل صدور ویزا برای خارجیان، آزادی نسبتا کامل ورود و خروج سرمایه، تضمین کامل سرمایه گذاری خارجی وسود آن، امکان استفاده از تسهیلات حساب ذخیره، امکان ترانزیت و صدور مجدد کالا، و ... عسلويه را در این چند سال به بهشت سرمایه داران بدل کرده است. دنياى کارگران و بردگان مزدى دراين بهشت متفاوت است. سرمايه داران براى بالا نگه داشتن نرخ سود با کاهش دستمزدها، افزایش ساعات کار، استثمار فزاینده درکم ترین زمان ممکن، و شرایط رفاهی و بهداشتی تقریبا صفر، عسلویه را به جهنم زمینی کارگران تبديل کرده اند. در این مصاحبه سعی شده است زوایای بیشتری از این جهنم مدرن را تصوير کنيم. اين امر هم طبقه کارگر را از شرايط کار و مبارزه بخشى از هم طبقه ايهايش مطلع تر ميکند و هم براى کارگران کمونيست و سوسياليست و پيشروان طبقه که بايد راهى براى اتحاد و تشکل کارگران دراين کونه جهنم هاى سرمايه بيابند مفيد است.
ممنون که در این گفتگو شرکت کردید. در ابتدا شرح حالی از وضعیت آنجا به ما بدهید و کمی در مورد این که چه طور شما به آنجا رفتید و چه چیز باعث شد که با توجه به شرایط سخت آنجا کار را ادامه دادید؟
به خاطر فوت پدرم مسئولیت خانواده به دوش من افتاد به هر حال چاره ای نداشتم جز این که کار بکنم. در تهران کار به سختی پیدا میشد و اگر هم پیدا میشد درآمد کافی نداشت که شرایط مالی خانواده ام را پوشش دهد. به همین خاطر به عسلویه رفتم. من خرداد ٨١ رفتم. وقتی به آنجا رسیدم تصوری که از کار داشتم چیزی نبود که آنجا دیدم. محیط خشن به نظرم آمد و ... خیلی منظم! لحظه اول حس پادگان به من دست داد. ساعات کار روزانه در عسلویه ١٠ ساعت است. البته اسما. گاهی اوقات کارگران را ١٢ الی ١٣ ساعت هم نگه می داند. در زمستان زمان غذا یک ساعت است. در تابستان روزها بلندتر است و ٣ ساعت تعطیلی است.
آیا دفتر خاصی برای کاریابی کسانی که جویای کار هستند وجود دارد؟
نه، شاید بتوان گفت با ارتباطات می توان در آنجا کار پیدا کرد. عسلویه از سال ٧٨ شروع به کار کرده و زمانی که من رفتم فاز ٢ و ٣ ساخته شده بود و فاز ١ در حال ساخت بود. عسلویه حوزه گازی مشترک میان ایران و قطر است که قطر از ١٠ سال قبل در حال برداشت از این حوزه می باشد. فاز ١ با یک شرکت ایرانی قرارداد بسته شد به نام پترو پارس. برای فاز ٢ و ٣ با توتال فرانسه قرارداد بسته شد. من شنیده ام زمانی که فرانسوی ها آمدند و زمین را تحویل گرفتند تصورشان این بود که بعید است کارگران ایرانی بیایند و اینجا و در این شرایط کار کنند. در فکر بودند که این نیروی کار را چگونه و از کجا تامین کنند. با این طرز فکر کار را به یک شرکت کره ای به نام هیوندای واگذار میکنند. در واقع همه ی کار ها این طوریست. کار دست به دست می گردد. هیوندا تجهیزات و وسایل را می آورد و برای نیروی انسانی با ٢ یا ٣ شرکت ایرانی قرار داد میبندد که اصطلاحا به آنجا من پوور(تامین نیرو) می گویند که یکی از این شرکت ها آن موقع شرکت هرمزان بود که در فعالیت های گازی سابقه ٣٠-۴٠ ساله دارد.
به تدریج که شرکت های ایرانی می آیند، حقوق ها کم میشود. شرکت های خارجی هم دیدند کارگرهای ایرانی با حقوق کمتر هم کار می کنند و خوب این قضیه از فاز ٢ و ٣ ادامه پیدا کرد. مثلا فرض کنید یک شرکت ایرانی ١٠ تا جوشکار داخل فاز می اورد، مثلا برای فاز ٢ و ٣. بعد به حساب کارفرما ماهی ٢٠٠٠ دلار بابت دستمزد کارگران میگرفتند ولی فقط ۵٠٠ دلار به آنها می دادند. هم زمان با فاز ٢ و ٣ که دنبال ميشد، شرکت پتروپارس ایران فاز ١ را میگیرد. پتروپارس کار را به شرکت "پدیکو و دایلم" داده بود که دایلم طراح بود و پدیکو ساخت آنجا را به عهده داشت و شرکت دایلم کار را به یک شرکت ایرانی دیگر به نام آذراب داده بودند.
فاز ١ قرار بود چه کاری انجام دهد؟
منطقه عسلویه یک حوزه گازی است. پروژه های عسلویه دو بخش دارد، آبی و خاکی. در بخش آبی سکو می زنند و گاز را استخراج می کنند. این گاز اصطلاحا گاز ترش است که همراه مایعات گازی است و این ارزش مند ترین محصول حوزه ی گازی عسلویه است که ٣ برابر نفت خام قیمت دارد. همراه این گاز ترش اچ ٢ اس است و در پالایشگاه اچ٢ اس و آب آن گرفته میشود و تبدیل می شود به گاز مصرفی که استفاده می کنیم. پالایشگاه بخش خاکی پروژه این کار را انجام می دهد. از فاز ١ تا ٩ و ١٠ پالایشگاه ها هستند. کارفرکای اصلی تمام فازها شرکت پ و جی سی است که این کار را به شرکت های مختلف می دهد. مثلا فاز ١ مال پتروپارس،  فاز ٢ و ٣ به توتال،  فاز ۴ و ۵ به انی ایتالیا. ۶ و٧ و٨ به پتروپارس و فاز ٩ و ١٠ مربوط به یک شرکت ایرانی دیگر. انها هم زیر مجموعه خود را دارند.
با کارگران چگونه قرارداد میبندند؟
در عسلویه و پروژه های نفتی و گازی ایران قرار دادها نامعلوم است. مناقصه اصولی دارد که در عسلویه رعایت نمی شود. معمولا در مناقصه ها کار را به پایین ترین قیمت می دهند و آن شرکت پیمان کاری هم باید سودش را به هر قیمتی ببرد، چون نیامده که ضرر کند. حالا هم کیفیت کار پایین می آید و هم شرایط برای کارگر سخت می شود. حقوقش را دیر می دهد مثلا ۵ ماه عقب میاندازد که این عقب انداختن حقوق برای پیمان کار فرجی است. این طوری شده و این سیستم در هم تنیده شده است. کارگر در درجه اول برای حقوق شرکت خودش را می شناسد. و اهرم فشار زیادی هم ندارد و قرار ها معمولا یک طرفه است. گاهی با کارگر قراردادی بسته نمی شود. مثلا در قراردادی که خودم با شرکتم امضا کردم، قید شده بود که اگر تا ٣ ماه حقوق نگرفتم حق اعتراض ندارم. قراردادها زمان ندارد. قرار داد فقط یک چیزی است که کارگر امضا می کند که یک سری شرایط را بپذیرد و حتی به کارگر نسخه ای از قرارداد داده نمی شود. اگر شرکت ادعا کند که من این کارگر را نمی شناسم کارگر مدرکی برای اثبات در دست ندارد. آنجا ٢۴ روز کار و ۶ روز استراحت می کنند.
یعنی رسما آنجا تحت شمول قانون کار نیست؟
 ... نه. چیزی به نام قانون کار اصلا آنجا نیست.
این طور که من شنیده ام نحوه پرسنل خارجی با ایرانی آنجا تفاوت فاحشی دارد. حتی بین مهندسان و کارگران. اينطوراست؟
..همین طور است. علاوه بر هیوندا، شرکت کره ای دیگری به نام دایلم نیز در آنجا بود  که نفراتشان نسبتا فهمیده تر هستند و در فاز ١ طراح بودند. تفکر، تفکر نظامی است. در بین خود کره ای ها مثلا سرپرست زیر دستش را می زند. بعد با این طرز تفکر هم می خواستند با کارگران ایرانی برخورد کنند و کارگران هم طبعا به آنها واکنش شدید نشان می دادند و طبیعتا درگیری ها و اعتراضاتی رخ می داد. مانند اتفاقاتی که در سال ٧٩ و ٨٠  افتاد. ظاهرا چند کارگر کره ای و هندی که برای شرکت هیوندای کار می کردند  به یک پسر ایرانی تعرض می کنند. بعد کارگر های ایرانی به کمپ کره ای ها حمله می کنند و حتی تا کمپ فرانسوی ها می روند و آنها هم به نخلستان فرار می کنند! یک روز طول می کشد تا دوباره به سر کار برگردند. این شورش شدیدی بود که در فاز ٢ و ٣ رخ داد... اعتصابات دیگری هم بود که برای دیر پرداخت کردن حقوق بود... در این مدت چیزهای زیادی دیدم. یک بار در کارگاهی دیدم که یک نفر بنزین روی خود ریخته بود و میخواست خودش را آتش بزند. برای این که حدود ۴ الی ۵ ماه حقوق کارگران را نداده بودند و این فرد می خواست با این شیوه حقوق معوقه را بگیرد.
برخوردشان با کارگر هایی که اعتصاب می کردند چگونه بود؟ اعتصاب ها چگونه رفع و رجوع می شد؟
...اعتصاب شکستن روش های مختلفی دارد. اگر دو سال پیش با من مصاحبه می کردید حس دیگری داشتم. الان من خودم چیزی بینابین هستم. من الان جز "اعتصاب شکن" ها هستم با وعده و وعید. به خاطر این که یک محبوبیت نسبی بین کارگرها دارم. اگر موقعی کارگران اعتصاب کنند من اولین نفری هستم که فرستاده می شوم برای اعتصاب شکستن. گاهی به خودم می گویم من دارم چه کار می کنم. دارم از حسن نیت کارگر استفاده می کنم. البته تا جایی که بشود سعی می کنم از حقوق کارگر دفاع کنم. به هر حال روش های مختلفی وجود دارد: یا یکی مثل من را می فرستند یا ممکن است ۴ تا از سران اعتراض را بیرون بکشند و بترسانندشان یا وعده و  وعید بدهند پول شما را می دهیم. کمااينکه این برای خود من اتفاق افتاد. اعتصابی که اتفاق افتاد کارفرما گفت برو حسابداری! که من گفتم من نیامدم حقوق خودم را بگیرم، ۴٠٠ نفر دیگر هم هستند.
خشونتی هم هست؟
.. ظاهرا قضیه این طوری نیست. چون اعتصابات در شرکت های پیمان کاری شکسته میشود. حالا مثلا یک مقداری کار فرما کوتاه می آید یک مقداری کارگر. مثلا اگر ۵ ماه حقوق بخواهند ١ ماه به انها می دهند.
آیا بازرسی به معنی دقیق آنجا متداول است؟ ایا کسی به آنجا سر می زند؟
... واقعیت این است که من یک سال و نیم اول که آنجا بودم سعی می کردم به هیچ وجه در سیستم حل نشوم. یعنی من شاید شبی ٣-۴ ساعت میخوابیدم. بیدار می ماندم و فکر می کردم که نباید حل شوم. موزیک گوش می کردم، فکر می کردم. یعنی روندی که آنجا از آدم می سازد یعنی خواب و کار و خواب و کار برای من تکرار نشود. شدیدا با آن مقابله می کردم. مخصوصا ماه های اول همیشه برای من این سوال مطرح بود که این آدمهایی که در عسلویه هستند - خود من- فراموش شده ایم؟ برای من اردوگاه های کار اجباری تداعی میشد. نمایندگان مجلس گاها می آمدند. از مینی بوس کولر دارشان برای لحظه ای پیاده نمی شدند. این جور بازرسان ذره ای به هویت انسانی کارگران ارزش قائل نمی شوند. برایشان کارگر حکم ماشین سود ساز را دارد نه انسان!
صرفا برای افتتاح پروژه ها می آمدند؟
...افتتاح یا رساندن یک پروژه برای افتتاح. در واقع رساندن پروژه به قول هایشان. فشاری که در آستانه ورود این مفتخوران به کارگران می آید قابل وصف نیست. وقتی یکیشان قرار بود بیاید مصیبت مضاعف شروع می شد: "این کار را انجام بده. تا ساعت ١ نیمه شب بمان. من قول دادم. این کار باید انجام شود" و از این حرف های نا معقول. من هرچه بگویم نمیتوانم سختی های آنجا را برای شما تصویر کنم. شرایط بد جوی،  گرما، شرجی، دوری از خانواده، وضعیت بد غذایی. بدیهی است که برای کار کردن در آن شرایط، باید یک حداقلی از مواد غذایی به کارگر داده شود. به عنوان مثال میوه حتما باید جزو مکمل های غذایی ثابت کارگران باشد. اما دریغ از میوه ای که به کارگران بدهند.
حتی آب سالم هم به سختی در اختیار کارگر قرار می گیرد. یعنی آب شیرین که داده میشود معلوم نیست تمیز هست یا نیست. من خودم در خانه ای زندگی می کردم که اگر چه یک کمپ کارشناسی و اداری بود، ولی از منبعی آب میخوردیم که قورباغه در آن زندگی می کرد. البته گاهی هم آب معدنی به ما می دادند و اما بعد دوباره تا دو ماه خبری نبود و ما از آب منبع استفاده می کردیم. در گرمای آنجا گاهی قحطی برق هم پیش می آمد. گاهی میبینی وسط ظهر یک دفعه ۴ ساعت برق قطع میشود.
حتی برق کارگاه ها و پروژه ها؟
نه آنجا از ژنراتور ها استفاده می شود. کار به هیچ وجه قطع نمی شود! مطمئن باشید آنها به این فکر هستند. همچنین تعدادی از آدم ها در کمپ هایی زندگی می کنند که برق آن با ژنراتور تامین میشود. خب آن ها مشکل برق ندارند اما مشکل وحشتناک دیگری دارند. آبی که مصرف می کنند آن قدر داغ میشود که نمی شود با آن دوش گرفت. لوله کشی روی سطح زمین است حرارت آب به قدری زیاد است که آدم برای حمام دچار مشکل جدی می شود. و یا یک سری آدم ها در روستا های عسلویه خانه گرفته اند آن جا هم برق قطع می شود. وضعیت بهداشتی هم بسیار وحشتناک است. هیچ فکری برای زباله ها و فاضلاب ها نشده. الان ساحل عسلویه را نگاه کنید کثافت مطلق است.
به عبارتی دیگر شما نشانی از سازمان محیط زیست آنجا ندیدید؟ نه برای کنترل آینده های صنعتی نه برای حفاظت از محیط زیست منطقه؟
نه چنین مقوله ای به هیچ وجه در آنجا معنی ندارد. اصلا معلوم نیست که دفع زباله ها و فاضلاب چه سیستمی دارد. ببینید عسلویه دهی بوده که الان بزرگ شده و شهری شده است. آنجا هم زمین طوری هست که چاه کم عمق هم بزنی، خیلی زود به آب میرسی، چون نزدیک ساحل است. بنا بر این فاضلاب مکان های مسکونی و محیط های صنعتی مستقیما به دريا می رود. یعنی محیط آنجا آلوده شده است. از طرفی با وجود این که آنجا ۶٠-٧٠ هزار نیروی کار دارد، یک جای تفریحی ندارد. چیزی به نام تفریح گاه، سالن ورزشی یا سالن بازی ندارند. این واقعیت را در نظر بگیرید چه سود عظیمی از این پروژه ها حاصل می شود. یعنی هر پروژه ٢ تا ٣ سال پس از شروع بهره برداری،  کل سرمایه اش را بر می گرداند. این گفته خود مسئولان مربوطه است که ما از راه اندازی این پروچه ها سود عظیمی خواهیم برد.
البته "ما" و شرکت های خارجی؟
راستش اصولا برای کارگر کجایی بودن سرمایه دار هیچ فرقی نمی کند و هر کدام تا بتوانند از کارگر کار می کشند و کمتر دستمزد می دهند. اما منظور این بود می توانستند یک جزیی از سود را برای آبادانی همان محل و رفاه کارگرانی که آنجا کار می کنند بپردازند.
آیا مردم بومی آنجا جذب همین پروژه های عسلویه شده اند؟
نه بیشتر کارگران غیر بومی هستند. از مردم بومی آنجا تنها عده محدودی در عسلویه کار می کنند و مابقی به نظر میآید بیشترشان در کار قاچاق هستند. قاچاق کالا و اجناس نه مواد مخدر. حالا هم که گفتم مواد مخدر، واقعا مواد مخدر در عسلویه بیداد می کند. الان این مسئله در آنجا بسیار عادی است. طوری شده در خیابانی که به کمپ کرمانشاه منتهی میشود به صورت علنی "مواد" می فروشند و شاید اغراق نیست اگربگویم ٧٠ درصد کارگرهایی که آنجا کار می کنند اگر نگوییم معتاد هستند، سختی کار را با مواد مخدر تسکین می دهند. وقتی می گویم عسلویه اردوگاه کار اجباری است، واقعا باید عمق این حرف را درک کرد. فقط اردوگاهی است که به زندانیانش حقوق می دهد. چون فرد از ۶ صبح تا ٨-٩ شب کار می کند. بعد وقتی برمیگردد به محل استراحت یا همان "خوابگاهش" مشکلات بسیاری در انتظار اوست که باید با آن روبرو شود. مثلا خود من سال اول جایی زندگی می کردیم که ٢٠ نفر بودیم و یک دستشویی و حمام داشت و ٢ اتاق داشت و در هر اتاق چندین تخت بود. خلاصه هیچ امکاناتی نبود. حتی تنها دست شویی هم چندان بهداشتی نبود.
کولر هم داشتید؟
کولر گازی به هر حال هست. چون اگر کولر نباشد در آن منطقه نمی توان زندگی کرد. اما شما در نظر بگیرید ٢٠ نفر آدم آنجا خسته و کثیف و خیس عرق از سر کار برگشته اند و می خواهند دوش بگیرند. شما زمان بندی کنید با یک دستشویی و یک دوش این عده آدم در عرض چه مدت می توانند دستشویی بروند و دوش بگیرند؟ تازه این وضع کمپ کارشناسان است. حالا کمپ های کارگری برای یک استحمام ساده هم مشکل دارند.
چه طور؟ لطفا در مورد وضعیت کمپ های کارگری بیشتر توضیح بدهید.
محل کمپ ها در خود شهر نیست. بلکه در مجاورت یا اطراف کارگاه ها مکان هایی به عنوان کمپ کارگری ساخته شده است که به نوعی خوابگاه شبانه آنهاست که شامل مجموعه اتاقهای کوچک است که در هر اتاق ۴ یا ۵ نفر زندگی می کنند و بیرون از مجموعه اتاق ها چند دستشویی و حمام تعبیه شده است که به هیچ وجه تمیز و بهداشتی نیست. با حداقل امکانات رفاهی.
این کمپ ها در چه فاصله ای از شهر عسلویه واقع اند؟
 در ٧-٨ کیلومتری عسلویه. یعنی بیشتر به خود کارگاه ها نزدیک اند تا به شهر.
کارگران چگونه به محل کار خود می روند؟ پیاده؟
نه. اتوبوس ها یی هست که اول وقت آنها را به محل کارگاه هایشان می برد و در پایان آنها را بر می گرداند. البته می توانید حدس بزنید که این اتوبوس ها وضع فلاکت باری دارند و شاید اتوبوس های از رده خارج شرکت واحد و یا خطوط بین شهری باشند که انبوه کارگران به هم فشرده را جابجا می کنند.
برای مدیران و کارشناسان چطور؟
برای یک عده از آنها که به نوک هرم مدیریتی نزدیک ترند امکانات بیشتری وجود دارد. البته نه امکاناتی آنچنان فوق العاده! فرضا ممکن است اتاقی به آنها بدهند که دارای دستشویی باشد. و یا مثلا از تغذیه بهتری فرض کنید به همراه میوه برخوردار باشند (ازمدیران بسیار رده بالا بگذریم) یعنی این امکانات اضافه، بیشتر محدود به ضروریاتی میشود که بقیه از آن محرومند. یادم می آید بعضا که گذر یک کارشناس ایمنی و بهداشت به کارگاه می افتاد می گفت در این درجه حرارت نوشیدن [ب به هیچ وجه کار ساز نیست. باید به کارگران شربت آبلیمو داده شود. اما از این چیزها خبری نبود. در نظر بگیرید در گرمای ۵٠ درجه و برای سازگاری با شرایط سخت آب و هوایی روزانه چندین پاکت آب میوه به هزینه خودش مصرف می کند. در حالی که قانونا اگر حساب کنیم خود کارفرما یا شرکت های کار فرمایی باید حداقل چیزی در حد شربت آبلیمو را برای کارگران خود تدارک ببینند. کفش ایمنی نمونه مشابه دیگری است که تامین آن از سوی کارفرما از الزامات کار است. وقتی نگاه می کنی متوجه می شوی که بسیاری از کارگران کفش های پاره به پا دارند یعنی یا کفش به آنها نمی دهند یا ازجنس بسیار بدی می دهند که زود پاره می شود.
کلاه ایمنی چطور؟
کلاه عموما هست. اما به طور کلی چیزی تحت عنوان لباس کار که از کیفیت مناسبی برخوردار باشد و به طور مرتب هر چند ماه یک بار میان کارگران توزیع شود مشاهده نمی شود. خیلی از شرکت ها به نوعی و به بهانه های مختلف از حداقل های آن طفره می روند.
آیا کارگاه ها مکلف هستد بازرس ایمنی داشته باشند؟
اسما چنین چیزی هست. اما این که کار منسجم و منظمی انجام شود و یا آدمهای کارکشته و حرفه ای به عنوان بازرس ایمنی وجود داشته باشد بسیار به ندرت دیده میشود. چیزی در حد رفع تکلیف. البته در این مورد شرکت های خارجی مثل توتال فرانسه مقید تر از شرکت های داخلی هستند. در شرکت های ایرانی مقوله ای به نام ایمنی چیز لوکسی است.
کارگران در آنجا به طور متعارف و میانگین چند وقت یک بار از حق مرخصی برخوردارند؟
قانونا برای کارگران ٢۴ روز کار و ۶ روز مرخصی در نظر گرفته شده است. ولی عموما کارگران ساده با بازده حقوقی ١۵-١۶٠ هزار تومان که بخش عمده کارگران عسلویه را هم در بر می گیرند، ترجیح می دهند کم تر از این حق خود برای مرخصی استفاده کنند. (کارگرهای فنی وضعیت دریافتی بهتری دارند) چون باید بخشی از این پول را بابت هزینه ایاب و ذهاب در مسافت های طولانی و بخشی از آن را هم برای مخارج جانبی خود در طی سفر خرج کنند و چیزی که به عنوان حقوق ماهیانه می ماند مبلغ ناچیزی می شود.
رفت و آمد کارگران برای مرخصی چگونه است؟
عسلویه یک چیزی شبیه ترمینال است و لفظ گاراژ بهتر است.
برای مدیران چطور؟
مدیران معمولا با هواپیما آمد و شد می کنند. خود عسلویه فرود گاه دارد.
کمی در مورد کمپ مدیران یا کارشناسان صحبت کنید. طبعا این کمپ ها متفاوت با کمپ کارگران است؟
محوطه کمپ های کارگری در قسمت های جدا گانه بنا شده اند. بعضی شرکت ها هم در داخل شهر عسلویه و یا در روستایی مجاور شهر عسلویه به نام "بید خون" خانه هایی را بری پرسنل کارشناسان یا مدیران خود کرایه کرده اند. که در هر یک از خانه ها یک خدمت کار بومی را برای سرویس دهی به کار گماشته اند.
به عنوان سوال آخر آیا کارگران عسلویه که بنا به گفته ی شما به دلایل مختلف با فاصله زمانی نسبتا زیاد به مرخصی می روند از امکان ارتباط تلفنی با خانواده هایشان برخوردارند؟
به طور کلی برقراری تماس تلفنی در عسلویه کار مشکلی است. حتی خود من هم این مشکل را داشتم. البته در شهر عسلویه دفتر مخابراتی وجود دارد ولی برای کارگری که ٩-١٠ شب با خستگی مفرط از سر کار بر می گردد، طی کردن چنین مسافتی کار ساده ای نیست. و یا در برخی کمپ ها چند تایی کیوسک تلفن عمومی هست ولی می توانید تصور کنید با آن همه متقاضی چه صف طویلی ایجاد می شود. به هر حال محیط کار در عسلویه جو خشنی است. کارگران اکثر مواقع تا حدی عصبی هستند و کلا افسرده به نظر می رسند! این درد مشترک همه ی آنهاست.
 با تشکر از شما که برای مصاحبه به ما وقت دادید!
متشکر از شما که حرف های من را به شکل مصاحبه در آوردید.*

دیگر مقالات از علی طاهری